خلوت خیال

گاه نوشت های شخصی

خلوت خیال

گاه نوشت های شخصی

خٍرخٍر ...

هی خدا این پایینو نگاه کن ... حواست هست ؟ اونجایی که پاهاتو گذاشتی روش ،گلوی منه !

قصه ۱

قصه از کجا شروع شد ؟!!

دلم براش میسووزه .. !
برا کسی که کبریت برداشت و هی هیزم ریخت  و آتیش کشید بهترین روزامو ..
از اینکه به هر دری میزنه تا بدترین ضربه رو به من بزنه .. دلم براش میسوزه که احساس پیروزی میکنه!

اشتباه نکن، قصه ما یه قصه عاشقونه نیست ..


لعنت

لعنت به شبهایی که زود صبح میشوند ، لعنت به روزهایی که زود شب میشوند ..
لعنت به روزهای بی انگیزه ..


انگیزه برای فروش سراغ داری ؟

ترحم

فکر نمیکنی وقت اون رسیده که برگردی ببینی چیکار کردی با زندگیت ؟ اگه فکر میکنی اونقدر وقت داری که بهترین سالهای عمرت رو به گند بکشی .. ادامه بده ..