خلوت خیال

گاه نوشت های شخصی

خلوت خیال

گاه نوشت های شخصی

شنبه روز بدی بود ...



شنبه روز بدی بود ، روز بی حوصلگی

وقت خوبی که می شد ، غزلی تازه بگی

ظهر یکشنبه من جدول نیمه تموم

همه خونه هاش سیاه توی خونه جغد شوم

صفحه کهنه یادداشتای من

گفت دوشنبه روز میلاد منه

اما شعر تو میگه که چشم من

تو نخ ابره که بارون بزنه ، آخ اگه بارون بزنه ، آخ اگه بارون بزنه

غروب سه شنبه خاکستری بود

همه انگار نوک کوه رفته بودن

به خودم هی زدم از اینجا برو

اما موش خورده شناسنامه من

روز چهارشنبه من

هه! وقت خوشبختی ما

وقت گندیدن من وقت جون سختی ما

عصر پنجشنبه اومد مثه سقاهک پیر 

رو نوکش یه چیکه آب گفت به من بگیر ، بگیر...

 

جمعه حرف تازه ای برام نداشت

هر چی بود

پیشتر از اینا گفته بود

...

نظرات 1 + ارسال نظر
خاک سرخ دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:20 ق.ظ http://www.khakesorkheman.blogsky.com

سلام
ترانه ای که من وقتی جوانتر بودم زیاد زمزمه می کردم
دست تان درد نکند
یادآور روزهای خاطره انگیزی بودید برای من

منم دوستش داشتم .. آدمو میبره به سالهای دور.. دور دوووررر
خواهش میکنم قابلی نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد