خلوت خیال

گاه نوشت های شخصی

خلوت خیال

گاه نوشت های شخصی

سوال

فکر نمیکنی این زندگی خیلی طولانی شده ؟؟؟
آدما چجوری حوصله شون سر نمیره ؟
برام عجیبه ..من که خیلی وقته خسته شدم..

نظرات 6 + ارسال نظر
فری!! سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:53 ق.ظ

سلام بانو خسته نباشی...فکر میکنم نیاز به یه سرکرمی یا فعالیت ویا شاید یه دوست خوب داری....مواظب خودت باش...

سلام دوستم .. نیاز به خواب اصحاب کهف داررم .. شدیددد

فری!! سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:12 ق.ظ

هیچ کس تو این دنیا مهمتر از خود آدم نیست...خودتو تو این غم و افسردکی رها نکن...باشو دست به کاری بزن..امر خیلی سخته با یه مشاور خوب و ترجیهن با یه روانبزشک صحبت کن خیلی کمک میکنن...ناراحتی و نارضایتی که طولانی بشه به جشم هم لطمه میزنه و اونوقته که باید از بزشکا هم کمک کرفت..به خودت برس...هیچ کس به جای تو نخواهد مرد.بنابرین خودت زندکی کن و خوب هم زندکی کن وخودت محور زندکی باش...

ممنونممم .. دوست خوبم .. زندگی بعضی وقتا سخت و تلخ میشه .. اونقدر تلخ که با هیچی شیرین نمیشه .. با هیچی!!! حتی حرفای قشنگه یه پزشک ..
حرفات قشنگن .. خیلی زیاد .. کاش میشد و دست من بود !

فری!! چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:56 ق.ظ

اینا رو نگفتم که حرف قشنگی زده باشم.من هم چنین دوره ای داشتم . اما در شرایطی بودم که قدرت مقابله صحیح نداشتم. و انقدر طولانی شد که همه چیز بی معنا و بی لذت شد. خوشبختانه یک آشنای خوب پیشنهار کرد برم دکتر و با گرفتن امواج مغزی معلوم شد که دچار افسردگی و حساسیت زیاد شدم. این زمانی بود که مشکلات بیرونی من حل شده بود اما دیکه شاد نبودم و این خیلی غیر عادی و سخت بود برام....چون تغییرات روانی روی بدن تاتیر میذاره و تغییراتی به وجود میاره که اگه طولانی مدت بشه حتی اگر مشکل هم حل بشه بدن چون به اون حالت عادت کرده حالت روحی بهبود پیدا نمیکنه. در ضمن روانپرشک کارش با مشاور و روانشناس فرق میکنه و...امتحانش ضرر نداره بانو

فری جان کار ما از این حرفا گذشته ... زندگی زده تو برجکمون اساسی و قاه قاه بهمون میخنده و من حتی قدرت آخ گفتنم ندارم ..
فراری م از همه آدمااا .. و البته از خودم .. تو برو بیا به من کمک کن :)

بهاره چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:31 ب.ظ http://g0lbahar.blogsky.com/

کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ
.
.
.
این بود زندگی

این بود مردگی!!!
خوبی بهاره جان ؟.. ممنوون از حضورت ..

فری!! چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 ب.ظ

http://setarebaran14.blogsky.com/
من تازه واردم...به من هم سری بزن...ممنون

حتما میام دوست مهربونم .. گفتم آدرس نذاشتی ..

ستاره!!فری!! جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:20 ق.ظ

سلام.خوبی؟چه خبر؟

خوبم شما چطوری ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد